احکام تقلید(احکام اسلامی)
احکام تقلید(احکام اسلامی)


 

شرايط مرجع تقليد و راههاى شناختن او

تقليد(1) در احكام عمل نمودن به دستور مجتهد است . و از مجتهدى بايد(2) تقليد كرد كه مرد, بالغ , عاقل , شيعهء دوازده امامى , حلالزاده , زنده (3) و عادل (4) باشد. و مقصود از عدالت (5), آن است كه قدرت نفسانيه اى (و توانايى باطنى اى ) بر انجام واجبات و ترك گناهان كبيره (= بزرگ ) و علاوه بر اينها مُرُوَّت داشته باشد. (يعنى كارى برخلاف شأن و مقام و شخصيت خود انجام ندهد) و اين معنا به وسيلهء حُسن ظاهر (و اينكه در ظاهر آدم خوبى است ) شناخته مى شود(6). و احتياط واجب (7) آن است كه مرجع تقليد حريص (= خيلى علاقه مند و مشتاق ) به دنيا نباشد. و لازم است از مجتهدين ديگر اَعلَم (= داناتر و آگاهتر) باشد, يعنى در فهميدن حكم خدا از همهء مجتهدين عصر (و زمان ) خودش عالِمتر (= داناتر و آگاهتر به احكام شرعى ) باشد(8) (م 3.به مجتهدى كه داراى تمام اين شرايط باشد, مجتهد جامعُ الشرايط مى گويند.
يادآورى
با توجه به شرط <زنده بودن ِ> مرجع تقليد, كسانى كه تازه به حدّ تكليف و سن بلوغ رسيده اند, و يا كسانى كه تاكنون از كسى تقليد نمى كرده اند, بايد مجتهد جامع الشرايطى را مرجع تقليد خود قرار دهند كه زنده باشد, و از مرجع تقليدى كه از دنيا رفته است نمى توانند تقليد كنند. ولى اگر مرجع تقليد زنده اى كه انسان از او تقليد مى كرده است از دنيا برود, مى توان اگر مرجع تقليد جامع الشرايط زندهء ديگرى اجازه دهد و در حدودى كه وى تعيين مى كند, بر تقليد مرجعى كه از دنيا رفته است باقى ماند و از او تقليد كرد.
راههاى شناختن مرجع تقليد
مجتهد اعلم را از سه راه مى توان شناخت :
اول (9): آنكه خود انسان يقين و يا اطمينان پيدا كند, مانند اينكه انسان خود(ش ) از اهل خُبره (و اهل تشخيص ) باشد و بتواند مجتهد اعلم را بشناسد.
دوم : آنكه دو نفر عالم عادل كه مى توانند مجتهد اعلم را تشخيص دهند, اعلم بودن كسى را تصديق (و تأييد)كنند, به شرط آنكه دو نفرعالم عادل ديگر با گفتهء آنان مخالفت ننمايند.(10)
سوم : آنكه (11) اجتهاد و اعلم بودن شخصى به حدّى شايع (و مشهور) باشد كه از آن شيوع و شهرت براى انسان علم يا اطمينان حاصل شود (و به دست آيد)(12) (م 5).


--------------------------------------------------------------------------------
1
ـ زنجانى : تقليد به معناى پيروى كردن از ديگرى در عقيده يا عمل مى باشد... (م 2.
2
ـ بهجت : تقليد از مجتهدى كه مرد, بالغ , عاقل , شيعهء دوازده امامى , حلالزاده , آزاد, زنده و عادل باشد جايزاست ... (م 1.
3
ـ زنجانى : با تفصيلى كه در مسألهء دهم (رسالهء توضيح المسائل ايشان ) آمده زنده باشد (م 2.

4ـ مكارم :... بنابر احتياط واجب زنده و عادل باشد... (م 3 زنجانى : و مجتهد باشد (م 2.
5
ـ بهجت : در معناى عدالت چيزى نفرموده اند.
6
ـ زنجانى : عادل باشد, يعنى از گناهان كبيره مانند دروغ , غيبت , تهمت , آدمكُشى , رباخوارى , ترك نماز وترك روزه ... از روى مَلَكه , اجتناب (و دورى ) كند. و مراد از ملكه حالت نفسانى است كه انسان را به ترك گناه وادار مى كند (و) گناه صغيره (= كوچك ) نيز با اصرار (و پافشارى ) بر آن , گناه كبيره محسوب مى گردد. (و) نشانه ءعدالت اين است كه در ظاهر شخص خوبى باشد, يعنى اگر از اهل محل يا همسايگان او يا كسانى كه با او معاشرت دارند (و زندگى مى كنند) حال او را بپرسند, بگويند ما خلاف شرعى از او سراغ نداريم (م 2 تبزيزى :... و نيزمعتبر است سابقهء فِسق معروفى (= انجام كار زشت آشكارى در گذشته ) بين مردم نداشته باشد, و از مجتهدى كه تقليد مى شود غير از اوصاف (و شرايط) ذكر شده امر (و شرط) ديگرى معتبر نيست . و عادل كسى است كه كارهايى را كه بر او واجب است به جا آورد, و كارهايى را كه بر او حرام است ترك كند. و نشانهء عدالت اين است كه در ظاهر شخص خوبى باشد كه اگر از اهل محل و همسايگان او يا كسانى كه با او معاشرت دارند حال (و وضع )او را بپرسند خوبى او را تصديق (و تأييد) كنند... (م 2 مكارم :... عادل كسى است كه داراى حالت خداترسى ِباطنى است كه او را از انجام گناه كبيره و اصرار بر گناه صغيره باز مى دارد. (م 3.
7
ـ عبارت (احتياط واجب آن است كه مرجع تقليد حريص به دنيا نباشد) در رسالهء مراجع ديگر ديده نشد.
8
ـ بهجت :... بنابر اَظهَر بايد از مجتهدين ديگر اعلم باشد, يعنى در استنباط احكام الهى تواناتر باشد, و يااينكه از نظر علمى و اجتهاد مساوى (با) ديگر مجتهدين باشد... (م 1 تبريزى :... در صورتى كه اختلاف فتوا بين مجتهدين در مسائل محل ابتلا (و مورد عمل ) ولَوِ اِجمالاً معلوم باشد) يعنى اگرچه كاملاً و به صورت مفصّل ];00ّروشن و معلوم نباشد), لازم است مجتهدى كه انسان از او تقليد مى كند اعمل باشد, يعنى در فهميدن حكم خدا ازتمام مجتهدهاى زمان خود بهتر باشد (م 2 مكارم : در مسائلى كه مجتهدين اختلاف نظر دارند, بايد از اعلم تقليد كند (م 4 زنجانى : در صورتى كه احتمال اختلاف بين مجتهدين را در مسائل مورد ابتلا بدهد, بايدمجتهدى كه انسان از او تقليد مى كند اعلم باشد, يعنى از تمام مجتهدهاى زمان خود حكم خدا را بهتر بفهمد, وبرترى اين مجتهد از ساير مجتهدين بايد به گونه اى باشد كه متعارف افراد اهل فضل بتوانند آن را تشخيص دهند,و اگر هيچ يك از مجتهدين چنين برترى نداشته باشند, از هر يك از مجتهدين طراز اول مى توان تقليد نمود. (ومرجع تقليد بايد) مُوَثَّق باشد, يعنى اشتباهش از متعارف بيشتر نباشد, و كسى كه حريص به دنيا باشد غالباً موثّق نمى باشد, زيرا حُبّ (و علاقه ء) شديد به دنيا باعث اشتباه زياد در تشخيص مى گردد (م 2.
9
ـ بهجت (م 3 و تبريزى (م 3: اول آنكه خود انسان يقين كند, مثل آنكه از اهل علم (= روحانىِ كارشناس وكارآزموده و اهل تشخيص ) باشد و بتواند مجتهد و اعلم را بشناسد. مكارم : اول اينكه خود انسان اهل علم باشدو بتواند مجتهد و اعلم را بشناسد... (م 5.
10
ـ تبريزى :... و در صورت اختلاف (بين دو نفر عالم عادل با دو نفر عالم عادل ديگر), خبره بودن هر كدام بيشتر باشد, قول (و گفته ء) او مقدّم (و پيش ) است , بلكه به گفتهء يك نفر عالم خبرهء مورد وثوق (و مورد اعتماد واطمينان ) نيز اجتهاد يا اعلميّت ثابت مى شود... (م 3 مكارم : دوم اينكه دو نفر عادل از اهل علم به او خبر دهند,به شرط اينكه دو نفر عالم ديگر برخلاف گفتهء آنها شهادت (و گواهى ) ندهند... (م 5.
11
ـ بهجت (م 3 و تبريزى (م 3:... سوم آنكه عده اى از اهل علم كه مى توانند مجتهد و اعلم را تشخيص دهندو از گفتهء آنان اطمينان پيدا مى شود, مجتهد بودن يا اعلم بودن كسى را تصديق كنند.
12
ـ بهجت :... بلكه از هر راهى كه انسان اطمينان به اعلم بودن كسى پيدا كند, بنابر اَظهَر مى تواند به همان اكتفا(و بَسَنده ) كند (و كافى است ) (م 3 مكارم :... سوم اينكه آن چنان در ميان اهل علم و مَحافِل (و مجالس ) علمى ,مشهور (و معروف ) باشد كه انسان يقين پيدا كند او اعلم است (م 5 زنجانى : مجتهد و اعلم و واجد ساير شرايطرا از سه راه مى توان شناخت : اول آنكه خود انسان از اهل علم باشد و بتواند مجتهد و اعمل , و واجد ساير شرايطرا بشناسد و بدان يقين يا اطمينان حاصل كند. در تشخيص مجتهد و اعلم لازم نيست خود انسان مجتهد باشد. دوم ];11ّآنكه از هر راهى براى انسان اطمينان حاصل شود يا براى نوع مردم در اين شرايط اطمينان حاصل مى شود, مثلاًعده اى از اهل علم كه مى توانند مجتهد و اعلم و واجد شرايط را تشخيص دهند, واجد شرايط بودن كسى راتصديق كنند و از گفتهء آنان براى شخص انسان يا نوع مردم اطمينان پيدا شود. سوم آنكه دو نفر عالم عادل كه مى توانند واجد شرايط تقليد را تشخيص دهند, بدان گواهى دهند به شرط آنكه دو نفرعالم عادل ديگر با گفتهء آنان مخالفت ننمايند. بلكه ظاهراً شرايط تقليد به گفتهء يك نفر عالم عادل نيز ثابت مى شود به شرط آنكه يك نفر عالم عادل برخلاف گفتهء وى سخنى نگويند... (مسأله ادامه دارد به رسالهء توضيح المسائل ايشان مراجعه كنيد) (م 3.

 

 

 

راههای به دست آوردن فتوای مجتهد[5]

(مسأله 5) به دست آوردن فتوی ،یعنی دستور مجتهد چهار راه دارد 1:اول : شنیدن از خود مجتهد. دوم : شنیدن از دو نفر عادل که فتوای مجتهد را نقل کنند2. سوم : شنیدن از کسی که مورد اطمینان و راستگوست 3.  چهارم : دیدن در رساله مجتهد در صورتی که انسان به درستی آن رساله اطمینان داشته باشد 4.

1- فاضل: به دست آوردن فتوای مجتهد سه راه دارد...

2- فاضل: و اکتفا به خبر دادن یک نفر عادل اشکال دارد مگر آنکه از قول او علم یا اطمینان حاصل شود...

گلپایگانی،صافی: دوم: شنیدن از دو نفر عادل...

سبحانی: دوم: شنیدن از فرد عادل که فتوای مجتهد را نقل کند...

3- بهجت: اگر اطمینان به کلام او دارد بنابر أحوط...

 اراکی: سوم: شنیدن از کسی که مورد وثوق می باشد واز گفته او اطمینان پیدا شود ...

خوئی،گلپایگانی ،صافی ،سیستانی ،تبریزی: سوم : شنیدن از کسی که انسان به گفته او اطمینان دارد...

وحید: سوم: شنیدن از شخصی که مورد وثوق است و ظنّ بر خلاف گفتۀ او نیست، یا به گفتۀ او اطمینان دارد...

[مورد سوم در رساله آیت الله فاضل نیست]

4-بهجت:بنابر أحوط.

فاضل:یعنی بداند که تمام رساله را خود مجتهد ویا افراد مورد وثوق وی ملاحظه نموده اند .

تبریزی: و در صورتی که نقل شخص معتبر با نوشتۀ رسالۀ معتبره مخالفت کند و اشتباه در یکی معلوم نگردد،شخص باید تا روشن شدن فتوای مجتهد عمل به احتیاط کند و اگر ناقل نقل خود را نسبت به رساله بدهد که در آن رساله خلاف نقل مذکور است،نقل او اعتبار ندارد.

*****

زنجانی:مسأله- بدست آوردن فتوا، یعنی نظر مجتهد، دو راه دارد: اوّل :از هر طریقی که علم یا اطمینان برای خود انسان یا نوع مردم حاصل شود مثل شنیدن از خود مجتهد یا دیدن در رساله مجتهد یا شنیدن از کسی که از گفته وی اطمینان حاصل شود،و درصورتی که انسان فتوایی را از خود مجتهد بشنود ولی به جهتی مثلأمخالفت آن فتوا با رساله مجتهد احتمال بدهد که مجتهد درنقل فتوای خود اشتباه کرده است ،نمی تواند به گفته مجتهد اعتماد کند، همچنین تا به درستی رساله مجتهد اطمینان حاصل نشود ،نمی تواند بدان عمل کرد. دوّم : شنیدن از دو مرد عادل ضابط که فتوای مجتهد را نقل کنند،و مراد از ضابط کسی است که اشتباه او در نقل از متعارف مردم بیشتر نباشد.

مکارم: مسأله-برای آگاهی از فتوای مجتهدچند راه وجود دارد: اوّل : شنیدن از خود مجتهد یا ملاحظه دستخطّ او. دوّم : دیدن در رساله ای که مورد اطمینان باشد .سوّم : شنیدن از کسی که مورد اعتماداست. چهارم : مشهور بودن در میان مردم به طوری که سبب اطمینان شود.

مظاهری: مسأله – به دست آوردن فتوای مجتهد سه راه دارد: اول : شنیدن از خود مجتهد. دوم: شنیدن از کسی که مورد اطمینان است. سوم: دیدن در رساله مجتهد.

مسائل اختصاصی

فاضل: مسأله 10-تقلید فقط در واجبات و محرّمات لازم است امّا تقلید در مستحبّات واجب نیست مگر اینکه مستحبّی باشد که در آن احتمال وجوب باشد

 

 

 

 

« احكام تقليد »

 

 

 

 

مسأله ۱ ـ اعتقاد انسان به اصول دین اسلام باید بر پایه علم باشد ، و تقلید ـ یعنى پیروى از غیر بدون حصول علم ـ در اصول دین باطل است ، ولى در غیر اصول دین از احكامى كه قطعى و ضرورى نیست و همچنین موضوعاتى كه محتاج به استنباط است باید یا مجتهد باشد كه بتواند وظایف خود را از روى مدارك آنها به دست آورد ، و یا به دستور مجتهدى كه شرایط آن خواهد آمد رفتار نماید ، و یا احتیاط كند ، یعنى به گونه اى عمل نماید كه یقین پیدا كند تكلیف را انجام داده ، مثلا اگر عدّه اى از مجتهدین عملى را حرام مى دانند و عدّه دیگر مى گویند حرام نیست ، آن عمل را ترك كند ، و اگر عملى را بعضى واجب و بعضى جایز مى دانند به جا آورد ، پس كسانى كه مجتهد نیستند و نمى توانند به احتیاط عمل كنند باید تقلید نمایند.

مسأله ۲ ـ تقلید در آنچه در مسأله قبل گذشت عمل كردن به دستور مجتهد است ، و قول مجتهدى براى مقلّد حجّت است كه مرد و عاقل و شیعه دوازده امامى و حلال زاده و زنده ـ هر چند به ادراك حیات او در حالى كه ممیز باشد ـ و عادل و بنابر احتیاط واجب بالغ باشد.

و عادل كسى است كه كارهایى را كه بر او واجب است به جا آورد و كارهایى كه بر او حرام است ترك كند ، و نشانه عدالت این است كه در ظاهر شخص خوبى باشد كه اگر از اهل محلّ یا همسایگان او یا كسانى كه با او معاشرت دارند حال او را بپرسند خوبى او را تصدیق نمایند.

و مجتهدى كه انسان از او تقلید مى كند ـ در صورتى كه علم اگر چه اجمالا به اختلاف بین مجتهدین در فتوا نسبت به مسائل محلّ ابتلاء داشته باشد ـ باید اعلم باشد ، یعنى در فهمیدن حكم خدا و وظایف مقرّره به حكم عقل و شرع از تمام مجتهدهاى زمان خود بهتر بوده ، مگر این كه قول غیر اعلم مطابق با احتیاط باشد.

مسأله ۳ ـ مجتهد و اعلم را از چند راه مى توان شناخت:

(اوّل) آن كه خود انسان یقین كند ، مثل آن كه در مرتبه اى از علم باشد كه بتواند مجتهد و اعلم را بشناسد.

(دوم) آن كه دو نفر عالم عادل كه مى توانند مجتهد و اعلم را تشخیص دهند ، مجتهد یا اعلم بودن كسى را تصدیق كنند به شرط آن كه دو نفر عالم عادل دیگر با گفته آنان مخالفت ننمایند ، و اقوى ثبوت اجتهاد و اعلمیت به گفته ثقه خبیر است در صورتى كه ظنّ بر خلاف گفته او نباشد.

(سوم) آن كه عدّه اى از اهل علم كه مى توانند مجتهد و اعلم را تشخیص دهند و از گفته آنان اطمینان پیدا شود ، مجتهد بودن یا اعلم بودن كسى را تصدیق كنند.

مسأله ۴ ـ اگر بین دو مجتهد یا بیشتر در فتاواى مورد ابتلا علم به اختلاف باشد ـ اگر چه اجمالا ـ در صورتى كه بداند یا حجّت شرعیه بر تساوى آنان در علم باشد باید به فتواى كسى كه فتواى او مطابق با احتیاط است عمل كند ، و چنانچه فتواى یكى از آنان مطابق با احتیاط نباشد ـ مثل این كه یكى فتوا به قصر و دیگرى فتوا به تمام بدهد ـ احتیاط كند به جمع بین آن دو.

و اگر احتیاط ممكن نباشد ـ مثل این كه یكى فتوا به وجوب عملى و دیگرى فتوا به حرمت عملى بدهد ـ یا مشقّت داشته باشد بنابر احتیاط باید به فتواى كسى كه ورع او در فتوا دادن بیشتر است عمل كند ، و اگر در این جهت هم متساویند مخیر است.

و همچنین است در غیر این صورت ـ چه وجود اعلم معلوم ولى معین نباشد و یا وجود اعلم محتمل باشد ـ اگر احتیاط ممكن بوده و مشقّت نداشته باشد.

و اگر احتیاط ممكن نباشد یا مشقّت داشته باشد ، در صورتى كه وجود اعلم معلوم ولى معین نباشد ، چنانچه احتمال اعلمیت در یك طرف بیشتر باشد باید به فتواى او عمل كند ، و اگر مساوى باشد بنابر احتیاط باید به فتواى اورع در فتوا عمل نماید و اگر در این جهت هم متساویند مخیر است.

و در صورتى كه وجود اعلم محتمل باشد بنابر احتیاط باید به فتواى كسى كه گمان دارد یا احتمال مى دهد اعلم است یا احتمال اعلمیت در او اقوى است عمل كند ، و گرنه بنابر احتیاط باید به فتواى اورع در فتوا عمل نماید ، و اگر در این جهت هم متساویند مخیر است.

مسأله ۵ ـ به دست آوردن فتواى مجتهد چهار راه دارد:

(اوّل) شنیدن از خود مجتهد.

(دوم) شنیدن از دو نفر عادل كه فتواى مجتهد را نقل كنند.

(سوم) شنیدن از شخصى كه مورد وثوق است و ظنّ بر خلاف گفته او نیست ، یا به گفته او اطمینان دارد.

(چهارم) دیدن در رساله مجتهد در صورتى كه انسان به درستى آن رساله اطمینان داشته باشد.

مسأله ۶ ـ تا انسان یقین نكند كه فتواى مجتهد عوض شده است مى تواند به آن عمل نماید ، و اگر احتمال دهد كه فتواى او عوض شده جستجو لازم نیست.

مسأله ۷ ـ اگر مجتهد اعلم در مسأله اى فتوا دهد ، كسى كه وظیفه اش تقلید از اوست نمى تواند در آن مسأله به فتواى مجتهد دیگرى عمل كند ، ولى اگر فتوا ندهد و بفرماید احتیاط آن است كه فلان طور عمل شود ـ مثلا بفرماید: احتیاط آن است كه در ركعت سوم و چهارم نماز سه مرتبه بگوید : ( سُبْحانَ اللّهِ وَ الْحَمْدُ لِلّهِ وَ لا اِلهَ اِلاَّ اللّهُ وَ اللّهُ اَكْبَرُ ) ـ مقلّد باید یا به این احتیاط كه احتیاط واجبش گویند عمل كند ، یا به فتواى مجتهد دیگرى كه بعد از او از دیگران اعلم باشد و مى گوید یك مرتبه كفایت مى كند عمل نماید ، و همچنین است اگر مجتهد اعلم بفرماید مسأله محلّ تأمل یا محلّ اشكال است.

و در فعل مستحبّات و ترك مكروهات ذكر شده در این رساله قصد رجاء شود.

مسأله ۸ ـ اگر مجتهد اعلم بعد از آن كه در مسأله فتوا داده یا قبل از فتوا احتیاط كند ـ مثلا بفرماید: ظرف نجس را یك مرتبه در آب كرّ بشویند پاك مى شود ، اگر چه احتیاط آن است كه سه مرتبه بشویند ـ مقلّد او مى تواند عمل به آن احتیاط را كه احتیاط مستحبّ گویند ترك كند.

مسأله ۹ ـ اگر مجتهدى كه وظیفه انسان تقلید از او بوده از دنیا برود، در صورتى كه اعلم بودن مجتهد زنده از میت برایش ثابت شود ، در مسائل مورد ابتلایى كه علم ـ اگر چه اجمالا ـ به اختلاف بین میت و حىّ دارد واجب است به حىّ رجوع كند ، و در صورتى كه اعلمیت مجتهد میت برایش ثابت بوده ، مادامى كه اعلم بودن مجتهد زنده برایش ثابت نشود باید به فتواى مجتهد میت عمل كند، چه در زمان حیات او التزام به عمل به فتواى او داشته یا نداشته باشد ، و چه عمل به فتواى او كرده یا نكرده باشد ، و چه فتواى او را یاد گرفته یا یاد نگرفته باشد.

مسأله ۱۰ ـ اگر در مسأله اى وظیفه اش آن بوده كه از مجتهد زنده تقلید كند دوباره نمى تواند از مجتهدى كه از دنیا رفته تقلید نماید.

مسأله ۱۱ ـ مسائلى را كه انسان معمولا به آنها مبتلا مى شود واجب است یاد بگیرد.

مسأله ۱۲ ـ اگر براى انسان مسأله اى پیش آید كه حكم آن را نمى داند ، باید احتیاط كند یا این كه با شرایطى كه ذكر شد تقلید نماید ، ولى چنانچه مخالفت غیر اعلم با اعلم را در مسائل مورد ابتلا بداند ـ اگر چه اجمالا ـ و فتواى اعلم در دسترس نباشد و تأخیر عمل تا روشن شدن فتواى اعلم و احتیاط ممكن نباشد یا حرجى باشد ، مى تواند از غیر اعلم تقلید نماید.

مسأله ۱۳ ـ اگر كسى فتواى مجتهدى را به دیگرى بگوید ، چنانچه فتواى آن مجتهد عوض شود لازم نیست به او خبر دهد كه فتواى آن مجتهد عوض شده ، ولى اگر بعد از گفتن فتوا بفهمد اشتباه كرده ، در صورتى كه مخالفت حكم الزامى لازم بیاید و ممكن باشد باید اشتباه او را بر طرف كند.

مسأله ۱۴ ـ مكلّفى كه مدّتى اعمال خود را بدون تقلید انجام داده ، در صورتى كه مطابق با واقع یا فتواى مجتهدى باشد كه فعلا وظیفه اش تقلید از اوست صحیح است.

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






نویسنده : اصغررجعتی
تاریخ :
زمان :


.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.

ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 50
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 50
بازدید ماه : 194
بازدید کل : 45179
تعداد مطالب : 52
تعداد نظرات : 2
تعداد آنلاین : 1

خبرنامه وبلاگ:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید



... کسب درآمد ... ... کسب درآمد ...